خلیج بورکینافاسو

دوباره Mail Box  ام پر شده از ایمیل های امضا برای دعوای فارس و عرب بودن این آب باریکه ی جنوبی وطن برزخی ام. نمی دونم چند سال دیگه گوگل با این یک حقه نخ نما شده می خواد مخ ما رو از شمال و مخ اونوری ها رو از جنوب، کار بگیره. نمی دونم هموطنای همزبونم و برادرای عرب من چند تا استشهاد محلی دیگه می خوان پر کنن و ملتمسانه ببرن به درگاه گوگل که سند خلیج رو بنامشون بزنه.

واقعا هرچی که روی نقشه گوگل مپ نوشته شده، از فضا قابل خوندنه؟ یادم باشه از خانم انوشه انصاری بپرسم ببینم از اون بالا چی خونده می شه.

ولی فکر می کنم اون ناوهایی که هر کدوم قد یک جزیره هستن و خرجشون از کل استان خوزستان بیشتره، دیده بشن.

کاش یک بار برای همیشه بنویسن American Gulf خیال همه مون رو راحت کنن. شاید هم همین روزها یک همچین کاری هم بکنن. هر دو طرف این کارزار شوالیه ای هم به نظر راضی ان که اگر قرار نیست سند به نام خودشون بخوره، حتی به نام بورکینافاسو بخوره. زیاد هم بد نیست ها: خلیج بورکینافاسو...

از این دعواها تو بچگی زیاد می کردیم. سر یک اسباب بازی گیس و گیس کشی می شد و یک بزرگتری میومد و می گفت: اصلا اون اسباب بازی رو بده به من. حالا جفتتون برین گم شین. شما لیاقت ندارین.

فرقش این بود که اون بزرگتر مامانی، بابایی، دایی... چیزی بود که واقعا حق بزرگتری گردنمون داشت. به زور خودش رو جای بزرگتر نچپونده بود لای دعوای ما. اسمش هم به مسخرگی گوگل نبود.

بعضی وقتها فکر می کنم، اصلا چه فرقی می کنه که این آب باریکه اسمش توی گوگل مپ چی باشه؟ خوب من هم می رم توی نقشه ی جغرافی آخر سررسیدم، اسم امریکا رو با لاک غلط گیر می پوشونم و با ماژیک سیاه می نویسم غلومعلی.

وقتی کمتر کسی تو دنیا ایران رو میشناسه، این خلیج رو از کجا بشناسه؟ همون معدود آدمهایی که ایران رو میشناسن هم بعضی هاشون نمی دونن که اصلا اینجا به دریا راه داره یا نه.

مگه ما چین رو از روی دریای چین می شناسیم؟ یا هند رو از روی اقیانوس هند؟ یا بنگلادش رو از روی خلیج بنگال؟ یا سنگال رو از روی خلیج سنگال؟ یا چرا راه دور بریم. عمان رو از روی دریای عمان می شناسیم؟

اصلا چرا گوگل نمیره رو اسم خلیج مکزیک آزمایش های روانشناسی انجام بده؟ البته این روزها بعد از گند بریتانیایی ها باید اسمش رو بگذاره British WC Gulf.

احتمالا اونطرف دنیا این مسخره بازی ها خریدار نداره. شاید مردم اونور دنیا تا گوگل حرف بزنه میزنن تو دهنش میگن: خفه شو! زر نزن برو سرچت رو بکن.

شاید هم بهش بگن. بچه تو که جغرافیت انقدر ضعیفه، غلط می کنی مپ درست می کنی.

فکرش رو بکن. معلم جغرافی توی امتحان سوال بده که مرکز استان آذربایجان شرقی؟ بعد من بنویسم مراغه. بعد از فرداش مردم تبریز و مراغه با هم دعواشون بشه. بعد که دعواها بالا گرفت یک سری از عقلای محل جمع بشن بگن بیاین مشکل رو از راه های دیپلماتیک حل کنیم. بعد هر کدوم استشهاد محلی پر کنن و کلی امضا از اهالی محل بگیرن. بعد واسه من که شب امتحان فوتبال منچستر و بارسلون می دیدم و جواب سوال رو غلط نوشتم بفرستن.

چه حالی می کنم وقتی همچین نامه ای به دستم می رسه. به خودم می گم: اگه می دونستم که با غلط نوشتن یک سوال انقدر معروف می شم، زودتر همچین کاری می کردم.

بعد یک نگاهی به امضا ها میندازم و می بینم تبریز امضا هاش بیشتره. بعد به خودم می گم: خوب خره! جمعیت تبریز بیشتره دیگه. اما صداش رو در نیار یکم حال کنیم.

بچه محل ها رو جمع می کنم و کلی می خندیم و یک نامه درست می کنیم که تعداد امضا های مراغه بیشتر بود پس فعلا مراغه مرکز باشه تا دوباره استشهاد بگیرین. در پایان هم دمتون گرم که باعث شادی روح بنده و بچه محل هامون می شین.

خلاصه که گوگل جان یکم از این شادیت رو با ما هم قسمت کن.

حالا نمی دونم ما چه مون شده که مثل نقل و نبات جمله نژادپرستانه : " از هر چی عربه حالم به هم می خوره! " رو ورد زبون کردیم و از اون طرف هم دم از کوروش و داریوش و گفتار نیک و پندار نیک هم می زنیم. توی بوق و کرنا هم می زنیم که منشور حقوق بشر کوروش اله و بله...

این چه حقوق بشری هست که من بهش اعتقاد دارم و انقدر افتضاح، نژاد پرستم؟

از تاریخ هم که فقط شاپور ذوالاکتاف رو می شناسیم.

توی مغزمون فرو کردن که ما قبل از حمله عربها، ایرانیان با فرهنگی بودیم و همه چی رو به راه بود و همه خوش و خرم و با صفا توی مدینه ی فاضله ای زندگی می کردیم، تا اینکه عرب ها با دین اسلام رسیدن پشت دروازه های سرزمینمون.

چه راحت سیصد چهارصد سال رو با هم قاطی می کنیم و از کوروش به سپاه عمر می رسیم.

اصلا به فرض که تاریخ هیچ جا نوشته نشده که ما بریم بخونیم. تا حالا از خودمون پرسیدیم که اگه انقدر کشور خوش و خرم و با صفا و با فرهنگ و ثروتمند و پرقدرتی بودیم، چطوری این عربی که به نظر ما بیابونی، بی فرهنگ، پابرهنه، مارمولک خور تونست تمام کشورمون رو تسخیر کنه؟

رو راست بگم که ما تاریخ نمی خونیم. تاریخ بصورت گزینشی به اقتضای زمان توسط کسانی که از حماقت ما  بهره می برند انتخاب می شه و توی دهن ما گذاشته می شه. بعد ما خیلی شیرین و با باد غب غب تعریفش می کنیم.

امروز که زن هنوز صد سالگی برابری حقوقش رو توی کشورهای پیشرفته جشن نگرفته، به راحتی میشه سلسله ای رو با اتهام بی حرمتی به حقوق زن، له کرد. بخشهایی از تاریخ که اعراب به ایران حمله می کردن و زنان و دختران رو به اسارت و بردگی می گرفتن برای ما موشکافانه توضیح داده میشه. تاریخ نویسان اون زمان پشت پرده هایی که سربازان عرب در حال تجاوز به دختران ایرانی بودن هم می رفتن و تاریخ می نوشتن.

اما نیم قرن قبل از حمله عرب به ایران دیگه این روزها خریدار نداره. اونجا که خسروپرویز سربازانی رو مامور کرده بود که خونه ها رو بگردن و اگر دختر خوشگلی رو پیدا کردن، حتی اگر شوهر هم داشت، بگیرن و بیارن توی حرمسرای چند هزار نفری اش.

الان بهتره که تاریخ اون قسمت رو انقدر بی اهمیت کنیم که کوروش بیاد و بچسبه به حمله اعراب. حالا گیرم که یک سیصد، چهارصد سال هم ساسانیان به مردم ظلم کردن و خون اونها رو توی شیشه کرده بودن.

اصلا من گوشهام مخملی و همه این ها قبول. مردم ایران که توی اون کشور با فرهنگ و ثروتمند و قدرتمند زندگی می کردن، عقل شون پاره سنگ برداشته بود که جلوی سپاه اسلام نایستادن؟

حداقل در مقام مقایسه فرهنگ و شعورشون که نسبت به دوره ی خودشون، از فرهنگ و شعور ما نسبت به دوره ی خودمون بیشتر بوده. چطور ما الان می تونیم تشخیص بدیم که اسلام ما رو نابود می کنه ولی اون موقع نمی تونستیم؟

گیرم که اون موقع جو گرفته بود و فقط می خواستن از شر ساسانی ها راحت بشن. اما خوب بعدش قرن ها فرصت داشتن که از این اسلام نابود کننده، نجات پیدا کنن. پس چرا نکردن؟ چرا انقدر تفسیرش کردن؟ چرا انقدر بهش رنگ و لعاب دادن؟

شیخ بهایی، ملاصدرا، امام محمد غزالی و ... همه ایرانی بودن. عربی رو هم از بر بودن. هیچ احد الناسی هم بهشون نگفت که چون عربی بلدین و کتاب عربی می نویسین، دارین به  سرزمین و مردمتون خیانت می کنین.

مثل امروز که دانشمندای ایرانی کتاب انگلیسی و فرانسه می نویسن و ایرانی بودنشون رو هم هیچ کس انکار نمی کنه.

حافظ شیراز، بجز تخلص اش که عربی هست، تمام الغاب و اسامی اش هم عربی هستن و اشعارش پر از کلمات عربی و حتی ابیات و غزل های عربی هست.

کسی توی دنیا جرات داره بگه حافظ عرب بود؟

تمام وطن پرستای ایرانی هم،  دیوان سراسر غرق در کلمات عربی حافظ رو با لذت و افتخار می خونن و می بوسن و روی طاقچه ی خونشون توی بهترین و با احترام ترین قسمت کتاب خونه شون قرارش می دن.

اگر دلیل عقب موندگی ما اسلام هست. چرا وقتی مغول به ایران حمله کرد، بی خیال این عامل عقب موندگی نشدیم؟ چرا مغولها رو هم مسلمون کردیم؟

دنیای علم و تکنولوژی هنوز از کلمات جبر و شیمی و الگوریتم و ... که ریشه عربی دارن استفاده می کنه و بهش افتخار می کنه. این ها رو دانشمندان ایرانی که کتاب هاشون رو به زبان عربی می نوشتن و اتفاقا مسلمان هم بودن، به یادگار گذاشتن.

چی به سر ما اومده که انقدر با عرب دشمن شدیم؟ و چی به سر عرب اومده که انقدر علیه ما گارد می گیره؟

شاید تاریخی که من خوندم ناقص بوده. شمایی که با اعراب انقدر دشمنی دارید و شما عربی که با من ایرانی انقدر دشمنید بگید که آیا جنگ دیگه ای بین ما و اعراب بعد از اسلام اتفاق افتاده؟

فکر می کنید این دشمنی بی اساس نتیجه ای بجز برادر کشی، ایران و عراق می تونه داشته باشه؟ و باز چه حظی می کنه گوگل از این حماقت ما.

ما تنها قربانی این نقشه بازی ها نیستیم. یک وجب توی نقشه یی که روی خلیج اش زوم کردین به شرق برید. میرسید به کشمیر. که جماعتی از هندی ها و پاکستانی های همزبون و هم نژاد رو دشمن خونی هم کرده که برای هم شمشیر با کلاهک هسته ای از غلاف بیرون می کشن.

شرایط اطراف ما انقدر قاراشمیش شده که فرصت فکر کردن بهمون نمیده. یکی میاد با چوب اسلام توی سر ما می زنه و ما از ضربه ای که توی سرمون خورده انقدر گیج می شیم که بجای تنفر از اون کسی که توی سرمون زده از اسلام متنفر می شیم و چون اسلام ریشه ی عربی داشته از اعراب هم متنفر می شیم.

مثل اینه که یکی با چاقو بزنه توی شکم من. حالا من اون طرف رو بی خیال بشم و از چاقو متنفر بشم و حتی برای پرتقال پوست کندن هم از دسته چنگال استفاده کنم. بعدش هم بیام با مردم زنجان در بیافتم و انقدر راجع به مردم زنجان بد بگم که اونها رو هم با خودم دشمن کنم و مردم زنجان هم که چلفته نیستن، اونها هم می تونن راجع به من بد بنویسن.

ببینید ما چقدر کتاب نوشتیم که توش اعراب رو له کردیم. بخاطر اینکه قبل از اسلام تمدن نداشتن و بیابان نشین بودن و ما پانصد یا ششصد سال قبل از اون ها کوروش داشتیم و ...

قبل از اون چی؟ هزار سال قبل از کوروش چی؟ پنج هزار سال قبلش چی؟ مردمی که توی این قسمت از دنیا زندگی می کردن، ده هزار سال پیش هم متمدن بودن؟

تمدن مصر هم قبل از ما شکل گرفت. خوبه که اونها بیان و بگن که اون موقع که ما تمدن داشتیم شما کفش نداشتین و پابرهنه بودین؟

حالا هزار سال اینطرف یا اونطرف. نتیجه اون تاریخ چند هزار ساله ماییم که همه  کفش می پوشیم و پابرهنه نیستیم وهمه ما بلانسبت آدمهای متمدنی هستیم که می تونیم توی اینترنت استشهاد پر کنیم.

اصلا یک پیشنهاد خوب که پوز گوگل و هر سیاستی که پشت اش هست به خاک مالیده بشه.

 

اسم این خلیج رو می گذاریم خلیج صلح پارس و عرب. Persian-Arabian Peace Gulf ، ترتیبش هم اصلا مهم نیست. Arabian_Persian Peace Gulf هم برای من قبوله.

بگذار همه مردم دنیا بدونن که ایرانیان و اعراب انسانهای صلح طلبی هستن.

و این چیزی هست که این خلیج و مردمی که اطرافش زندگی می کنن رو به تمام دنیا معرفی می کنه.

مهم نیست اسم این آب باریکه چی باشه.  

مهم اینه که مردمی که اینجا زندگی می کنن، از جنگهایی که سالها با مسالح ومهمات ساخت کشورهایی با ساختار گوگل، خلاص بشن.

 

به امید اون روز.

نظرات 1 + ارسال نظر
رهگذر جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ب.ظ

باریکلا خیلی از دست نوشته هات خوشم اومد. شما باید امار خونده باشی
خیلی عالی نوشتی
باریکلا
موفق و پیروز باشی

ممنونم

ولی هر چی نگاه کردم دیدم نوشته هام "دست" نداشتن!

سرافراز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد