سرکوفت بجای خفه شو بتمرگ


انقدر بدم میاد از این آدمهایی که با سرکوفت زدن می خوان درس فرهنگ بدن.

یارو قیافه حق به جانب می گیره تو چشمات نگاه می کنه می گه لیاقت ات همین مملکته...

انگار خودش داره از لس آنجلس باهات صحبت می کنه.

یادمه یک بار پارسال با یکی از همین ها توی دفتر خدمات الکترونیکی شهرداری کم مونده بود دست به یقه بشم که فحش و فحش کاری شد و قرار شد دم درمنتظرم باشن و دهنم رو سرویس کنن که بقول آبادنی ها شانس آوردن که فکر زن و بچه شون رو کردن و در رفتن!

البته این روزها دیگه از این خریت ها کمتر می کنم و کسی فحش ناموسی هم  بده سرم رو میندازم پایین و راهم رو می کشم و میرم.

حالا این جور آدمها اومدن توی اینترنت و رفتن توی ایمیل هام. با عناوین مختلف مثل: "مملکته داریم؟" یا "ما ملتی هستیم که لیاقت آزادی نداریم." یا هزار تا سرکوفت دیگه.

دوستان و دور و بری های ما هم که انگار اصلا ایمیل ها رو نمی خونن، فقط  ماشین فورواردن.

یارو هزار تا دلیل میاره که ما بدلیل اینکه اینجوری رانندگی می کنیم و اونجوری توی صف می ایستیم و توی اینترنت دنبال س ک س می گردیم و ... پس لیاقت آزادی و دموکراسی نداریم.

اول این که این جور چیزها هیچ ربطی به حق آزادی و دموکراسی ندارن.

دوم اینکه این ها رفتارهایی هستن که مردم خیلی از کشورهای توسعه یافته جهان هم بهش دچار هستن. برای مثال مردم ایتالیا به نامنظم بودن در رعایت صف و داشتن رفتارهای غیرمتمدنانه توی اروپا مشهور هستن ولی دموکراسی و آزادی شون رو هم دارن.

یا اون مورد سرچ س ک س. کی همچین چیزی گفته؟ شاید الان بگین که چون فیل تر شده آمار کم شده. اما google trend آمار مربوط به قبل از فیل ترینگ اینترنت ایران رو هم میده. برید با چشمای خودتون ببینید که این حرفها دروغ هست و فقط واسه سرافکنده کردن بیشتر مردم ما هستن.

خوب معلومه کسی که زبون مادری اش انگلیسی باشه واسه دیدن عکس لختی توی اینترنت که س ک س رو سرچ نمیکنه. انقدر کلمات بهتری هست که به نتایج جذاب تری برسن. شما آمار تمام این کلمات پورنو رو بگذار کنار همدیگه و نتیجه گیری کن.

هرچند که به نظر من دنبال س ک س توی اینترنت بودن هم جزو رفتارهای طبیعی یک جوون تازه بالغ شده است و هیچ اشکالی هم نداره و تمام مردم دنیا از هر فرهنگی که باشن توی سن بلوغ به پایین تنه کنجکاو می شن و آمار سرچ رو تو اینترنت می برن بالا.

تازه اینکه شما از این موضوع ناراحتی، خودش نشونه ی بارزی از این هست که آزادی رو نمی تونی تحمل کنی و اگر قدرت دست شما باشه اولین کار می ری پیچ فی ل تر رو سفت تر می کنی. پس اول بهتره خودت رو اصلاح کنی بعد بیای به دیگران سرکوفت بزنی.

به هیچ وجه نمیتونی ثابت کنی که بدلیل رفتار و فرهنگ ما وضعیتمون اینجوری شده.

از کجا معلوم که بخاطر وضعیتمون، رفتار و فرهنگمون اینجوری شده؟

قضیه مرغ و تخم و مرغ هست. شما یک گروه از یک کشور کاملا پیشرفته و توسعه یافته رو که اینجور آدمها مردمش رو می پرستن، بیار توی شرایط تاریخی و سیاسی و اقلیمی ایران قرار بده، اگر رفتار بدتری ازشون سر نزد من اسمم رو عوض می کنم میگذارم شنبلیله!

شاید خیلی از شما دیده باشید پیمانکارا و نماینده های شرکتهای اروپایی رو که توی کارخونه ها و جاهای مختلف ایران مدت ها کار می کنن و رفتارهایی ازشون سر میزنه که داد آدم رو در میاره. من خودم بارها به این مورد ها برخورد کردم.

به هر حال انسان موجود قانون گریز و آنارشیستی هست و اگر در گذر تاریخ متوجه نمی شد که دست بالای دست بسیار است، تن به هیچ قانونی نمی داد. کمتر کسی هست که بخاطر رضای خدا توی امتحان تقلب نکنه. بیشتر از ترس گیر افتادن و آبروریزی هست.

تمام این مواردی رو که این افراد توی این جور ایمیل ها به عنوان سرکوفت لیست می کنن و توی سر ما میزنن، با وضع چندتا قانون قابل حل شدن هست.

از اونموقع ها که تاکسی ها روی صندلی جلو دو نفر سوار می کردن زیاد نمی گذره و تقریبا همه یادشون میاد. اما با وضع چندتا قانون بالکل بساطش برچیده شد.

شما فکر می کنید مشکل بد رانندگی کردن و لای همدیگه لولیدن ماشین ها توی ترافیک خیلی لاینحل هست؟ ریشه در فرهنگ ایرانی ها داره؟ مگه ایرانی ها در زمان کوروش هم با اسب و درشکه لای همدیگه می لولیدن؟ یا بعد از اینکه اعراب به ایران حمله کردن این فرهنگ رو با خودشون آوردن؟

با چندتا خط کشی درست و حسابی و آموزش و چند تا جریمه نقدی، سه ماهه خیابون های ما منظم میشه. به شرطی که منظم شدن و آرامش اعصاب مردم به نفع همه باشه و به ضرر کسی نباشه.

 

خدا رو شکر که تحلیل های جامعه جهانی در مورد ایرانی ها به آبکی بودن تحلیل اینجور آدم ها نیست.

 

اما کی از این سرافکنده کردن ما سود می بره؟

فکر می کنید، جماعتی که به این سبک بطور دسته جمعی سرافکنده می شن، به فکر تغییر رفتارشون می افتن؟

دو حالت برای این جامعه اتفاق می افته: اول اینکه این موضوع رو جبر جامعه قلمداد می کنن و رفتارهای غلطشون رو تشدید می کنن و اون رو جزوی از باطن فرهنگشون میشمرن. ضمنا اگر بعضی از اونها رو نمی دونستن با انتشار این ایمیل ها ازشون آگاه می شن و اونها رو هم مرتکب می شن.

دوم اینکه بالکل از خودشون  و جامعه شون نا امید می شن و دیگه برای نجات شون از این وضعیت کوچکترین کاری نمی کنن. بقیه عمرشون رو میگذارن برای خودخواهی ها و کشیدن گلیم شون از این جامعه ای که به زعم این ایمیل ها وحشی و نا امید کننده و بدور از تمدن هست.

یادم میاد دوره ی لیسانس که بودیم دانشجوها به هر دلیل مسخره ای اعتصاب می کردن و تحصن و شیشه شکستن و رستوران بهم زدن.

به هر حال جوون بودن و هورمونها فول ترشح می کردن و جایی هم نبود که این انرژی رو تخلیه کنن و توی اینجور جاها با یک جرقه منفجر می شدن.

یک بار دیگه کار خیلی بالا گرفت و چندتایی که توی کلشون قرمه سبزی نذری میدادن، گفتن تا رئیس دانشگاه استعفا نده نمی ریم خونه. خلاصه جمعیتی جلوی ساختمون اداری دانشگاه و پنجره اتاق آقای رئیس بخت برگشته جمع شدن و یک چگوارایی از دیوار رفت بالا و توی بالکن اتاق رئیس  ایستاد و یک نامه ی استعفای آماده شده رو خوند و پنجره ی اتاق رئیس رو زد که بیاد توی بالکن و ته این نامه رو امضا کنه.

آقای رئیس هم پنجره رو باز نکرد و بعد از چهار یا پنج ساعت خبر دادن که که می خواد با دانشجوهای متحصن صحبت کنه. خلاصه تمام بلندگوهای دانشگاه به هم وصل شدن و آقای رئیس شروع به سخنرانی کرد.

حدس می زنید از چه ادبیاتی استفاده کرد؟

شما اگر توی همچین مخمصه ای قرار بگیرید چیکار می کنید؟

درسته. ادبیات سرکوفت.

شروع کرد از آمار ناموفق دانشکده ها و تعداد مشروطی ها و اینکه شما اصلا درس نمی خونید و ما اینهمه خرج می کنیم و شما ناامید کننده شدید و ...

مثل پدر و مادری که بچه شون رو بابت یک خواسته ی غیر مودبانه خار و ذلیل می کنن.

یادم میاد اون روز حداقل نصفی از اون جمعیت سرافکنده رفتن کنار و از کارشون پشیمون شدن.

البته یک ماه بعد رئیس دانشگاه به یک دانشگاه دیگه منتقل شد و معاون اش جاش رو گرفت و اون گروه قرمه سبزی نشان این موضوع رو به عنوان مدال افتخار به سینه چسبوندن. اما سبک اون سخنرانی هنوز که هنوزه بعد از گذشت ده – یازده سال هنوز توی گوشم باقی مونده.

 

با سرکوفت زدن  و اشتباهات و کاستی ها رو به رخ  کشیدن، اون هم از زبان کسانی که گوشه های دامن خودشون رو جمع می کنن که مبادا به فقر فرهنگی هموطنانشون آلوده بشه، جز یاس و نا امیدی هیچ چیزی عاید ما نمی شه.

 

نویسندگان این مطالب هم اگر واقعا دلشون برای وطن شون می سوزه، راه حل سازنده ارایه بدن، و گرنه خودم توی آینه می بینم که دماغم بزرگه.


نظرات 4 + ارسال نظر
کهدویی شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ

با سلام
امیدوارم که خوب و خوش و خرم باشید. وآب و هوای وطن جان و دل شما رو مصفا کرده باشه. مدتی است که شما را ندیدیم و مرتب در فکر این هستیم که پس از بازگشت دو باره به قول قدیمی ها دیدارها تازه گردد. کاش همه هموطنان عزیزمان می توانستند سری هم به سایر بلاد اعم از کفر و دین بزنند و بعد از آن به فکر قیاس و مقایسه بیفتند.بدون شک آشنایی شما با دیگر فرهنگها دنیای دیگری را با گستردگی و تعالی اندیشه در برابرتان گشوده و از یک سو نگری و کوتاه بینی های بسیاری از این مردم خارج ساخته و حال هم سخنتان به دل می نشیند و هم واقعگرایی و رالیسم را در کلامتان می شود دید. و این برای من که با کلام و کمالتان اشنا شده ام ملموستر است.در همین فرهنگی که شما و ما چندی در آن بوده و هستیم چه بسیار ضد و نقیصهایی می شود دید. اگر چه گاهی فرق دوغ و دوشاب را نمی دانند و نه حلالی می فهمند و نه حرامی. نه پاکی و نه نجسی. ولی ویزگیهای مثبت و ارزنده ای هم می شود در آنها دید. که شاهد بوده اید. اگر مردم ما هم با فرهنگ عمیق و غنی ایرانی و اسلامی خود کمی بیشتر رعایت بکنند و از سخن به عمل بیایند یقینا که سرامد خواهند بود. به امید آن روز. راستی عکسهای پل لوپو حذف شده یا می شود دید؟ موفق باشید.

سلام و درود به آقا و خانم کهدویی عزیز

اتقاقا من هم داشتم به همین موضوع فکر می کردم. اما اگه این سفر توریستی باشه شاید اثرش معکوس هم بشه. همونطور که می بینیم کسانی رو که یک هفته میرن یکی از همین کشورهای همسایه و برمی گردن و آدم رو خفه می کنن از بس تعریف و تمجید می کنن.

اما در مورد عکس ها. من همون روز بعد از ظهر که برگشتم هتل براتون ایمیل کردم.

اما ظاهرا آدرس ایمیل رو اشتباه تایپ کردم که عذر می خوام و دوباره براتون ارسال کردم.

سرافراز و سلامت باشید

غلام حسین حیدری شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ

آینه
رو می کنم به آینه
رو به خودم داد می زنم
ببین چه قد حقیر شده
اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه
من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم
این آینه است
یا که منم
من و ما کم شده ایم
خسته از هم شده ایم
بنده ی خاک ,خاک نا پاک
خالی از معنای آدم شده ایم

دنیا همون بوده و هست
حقارت ما و منه
وگر نه پیش کاینات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست
دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو می کنم
راه رهایی باز نیست
من و ما کم شده ایم
خسته از هم شده ایم
بنده ی خاک ,خاک نا پاک
خالی از معنای آدم شده ایم
دنیا کوچیکتر از اونه که ما تصور می کنیم
فقط با یک عکس بزرگ چشمامونو پر می کنیم
به روز ما چی اومده
من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چقد سنگینی داشت
که مثل سابق خر شدیم
من و ما کم شده ایم
خسته از هم شده ایم
بنده ی خاک ,خاک نا پاک
خالی از معنای آدم شده ایم

شعر: آقای معینی کرمانشاهی

عجب...

من فکر می کردم شعر از داریوش هست..

الهام دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ق.ظ http://maneghamin.blogsky.com

راستش به نظر من اینکه سرکوفت میزنند کار خوبی نیست اما اگر به صورت طنز به مشکلات کشورمون اشاره بشه یا حتا به جد باعث میشه که مردم آگاهتر بشن و اینکه گاهن آموزنده است.اما به هر حال مسخره کردن مردم و کشورمون نمیتونه کار درستی باشه!!
موفق باشید

ندا چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ

سلام علی جان، حالت چطوره ؟
اگه قراره تو ایران زندگی کنی نباید خودتو بابت این مسایل اذیت کنی. حرصشو نخور ، همه آدمارو نمیشه درست کرد دوست من.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد